English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8573 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radar range mark U فاصله یاب راداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radar U رادار
radar U دستگاه رادار
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar prediction U کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar quardship U نگهبانی رادار
aerial radar U رادار هوایی
acquisition radar U رادار اکتشاف هدف
radar equipment U تجهیزات رادار
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
radar installation U تاسیسات رادار
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar location U موقعیت رادار
radar man U متصدی رادار
radar measurement U اندازه گیری رادار
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar netting U تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
radar network U شبکه ی رادار
radar operator U متصدی رادار
acquisition radar U رادار هدفیاب
acquisition radar U رادار هدفیابی
radar trapping U اختلال رادار
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
radar trace U علامت رادار
radar silence U سکوت راداری
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
radar screen U صفحه تصویر رادار
radar scope U صفحه دید رادار
search radar U رادار تجسسی
radar scope U صفحه رادار
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
radar return U انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar ranging U میدان رادار
radar ranging U تنظیم تیر به وسیله رادار
surveillance radar U رادار مراقبتی
surveillance radar U رادار تجسس هدف
radar quardship U دیدبانی بارادار
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar engineering U مهندسی رادار
radar mast U دکلرادار
radar trap U وسیلهسرعتسنجموتور
radar boresight U تطابق خط دید رادار
radar boresight U محوریابی رادار
radar beam U پرتو رادار
radar beacon U راهنمای رادار
radar beacon U برج مراقبت رادار
radar beacon U برج دیدبانی رادار
radar antenna U انتن دار
radar altitude U ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
radar altimetry U ارتفاع سنجی به وسیله رادار
radar alimeter U فرازیاب رادار
doppler radar U رادار داپلر
doppler radar U رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
doppler radar U رادار دوپلر
radar screen U indicator position plain :syn display radar
weather radar U رادارآبوهوا
radar clutter U منطقه کور رادار
radar echo U علایم روی صفحه رادار
radar countermeasures U اقدامات ضد رادار
radar countermeasures U پیش گیریهای ضد رادار
radar comouflage U استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
radar danning U ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar clutter U منطقه پوشیده از دید رادار
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar reflector U انعکاسرادار
radar unit U مرکزرادار
warning radar U رادار هشدار دهنده
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
fire control radar U رادار کنترل اتش
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
air control radar U رادارکنترلهوایی
air search radar U رادارردیابهوایی
anti-radar missile U گلولهموشکضدرادار
surface surveillance radar U رادارمراقبسطحی
sidelooking airborne radar U رادار با دید جانبی
sidelooking airborne radar U رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar U رادار جانبی
sidelooking airborne radar U رادارجانبی
target detection radar U رادارحمایتکنندههدف
radar picket cap U هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
battery integration end radar display U equipment
battery integration end radar display U وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark U نشان
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U ایه
mark U گواهی
mark-up U سود توزیع کننده
mark down U تنزل قیمت
mark down U پایین اوردن قیمت
mark U مدرک
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark up U افزایش قیمت
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
beside the mark U پرت
beside the mark U خارج ازموضوع
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
mark off U خط کشیدن
to mark off U جدا کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
mark U نشان کردن نشان
mark U توجه کردن
mark U مارک
mark U درجه
mark U علامت گذاشتن
mark U حد
mark U مرز
mark U ارزه
mark U پایه نقطه
mark U هدف
mark U داغ
mark U نشان علامت
mark U نشانه
mark U نمره
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U نشانه کردن حریف
mark U بل گی_ری خوب
mark U علامت
mark U پایه
mark U اثر
mark U علامت نشانه هدف
mark U علامت گذاری کردن
mark U علامت گذاری
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark time! U !
pencil mark U نشان مدادی
mother's mark U خال
frequency mark U نشانه فرکانس
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hash mark U خط نشان
hash mark U خط شروع مسابقه
group mark U علامت گروه
bale mark U مشخصات عدل
plimsol mark U مارک بارگیری
plimsol mark U علایم بارگیری
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mark U انگ
plate mark U نشان عیار
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
mark time! U در جا
mark sense U نشان دریاب
mark out a ground U تحدید حدود زمین
index mark U علامت شاخص
mark of mouth U نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
mark condition U شرط علامت
mark condition U وضعیت نشان
interogation mark U نشان پرسش
mark sense U نشان گذار
mark sensing U نشان دریابی
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
mark time U در جا زدن در جا قدم رو
mark time U فرمان در جا
mark sensing U نشان دریایی
mark sensing U نشان یابی
mark sensing U علامت زدن با مداد نرم
mark sensing U نشان گذاری
hash mark U علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
pock mark U ابله
repeat mark U خال
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tide mark U داغ مد
to hit a mark U نشانی را زدن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
to make one's mark U برجسته شدن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
tape mark U نشان نوار
ripple mark U شیارسطح چوب
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
shoulder mark U نشان سردوشی
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
shoulder mark U درجه روی دوش
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
space mark U علامت فاصله گذاری
Recent search history Forum search
1 moves up the range
1range check
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com